تست جالب تشخیص نیمکره های مغز
اگر قطار به سمت راست حرکت میکند:
نیمکره چپ مغز شما فعال و توسعه یافته است. این بخش از ذهن تواناییهای زبانی شما
را به عهده دارد. این نیمه از مغز گفتار و توانایی خواندن و نوشتن شما را کنترل میکند.
همچنین حقایق، نامها، تاریخ و نوشتهها را به یاد شما میآورد. سمت چپ مغز مسئول منطق
و تجزیه و تحلیل است. به این معنی که تمام واقعیات را بررسی میکند. اعداد وسمبلهای
ریاضی توسط این بخش شناخته میشوند. اطلاعات از طریق نیمکره چپ مغز بترتیب
پردازش میشوند.
اگر قطار به سمت چپ حرکت میکند:
نیمکره راست مغز شما فعال است. نیم کره راست متخصص پردازش اطلاعات تصویری و
نمادهاست اما نه اطلاعات کلمهای. این نیمه از مغز به ما فرصت خواب دیدن و خیالبافی
را میدهد. با کمک نیمکره راست، ما میتوانیم داستانهای مختلف را با هم ترکیب کنیم.
همچنین این نیمکره مسئول تواناییهای موسیقی و هنرهای تجسمی است. نیمکره راست
به طور همزمان میتواند بسیاری از اطلاعات مختلف را پردازش کند. این بخش میتواند
مشکلات را حل کند اما نه با استفاده از تجزیه و تحلیل.
لطفا در قسمت نظرات سمت فعال مغزتان رابنویسید.
مثلث برمودا
واژه مثلث برمودا اولین بار در سال ۱۹۶۴ توسط وینسنت گادیس استفاده شد. او در مقالهای با همین نام برای اولین بار از مفقود شدن تعداد زیادی هواپیما و کشتی در مثلث برمودا خبر داد. پیش از او، جورج.اکس.سندز هم در سال ۱۹۵۲ به این اتفاقات عجیب اشاره کرده بود. در سال ۱۹۶۹ جان والاس اسپنسر کتابی با نام برزخ گمشده در مورد مثلث برمودا نوشت و کمی بعد از آن، مثلث شیطان، دیگر نام شناخته شده در جهان به شمار میرفت. اولین بار افسانه برمودا در نوشتههای کریستف کلمب - کاشف نامی - مطرح شده است. از روزی که کلمب به عنوان اولین انسان از دنیای قدیم در این منطقه پا گذاشته است، تاکنون اتفاقات ناگوار و مشکوکی در این منطقه پیش آمده به خصوص در یکصد سال گذشته که با عبور هواپیماها از این منطقه، ترافیک آن سنگینتر هم شده است. در همین دوره تا به حال یک هزار نفر جان خود را در برمودا از دست دادهاند.اما در اینجا مسئلهای که مهمتر از مرگ انسانها مطرح است اینکه؛ این افراد چگونه کشته شدهاند؟
موقعیت جغرافیایی
مثلث برمودا در شرق فلوریدای آمریکا در اقیانوس اطلس قرار دارد مثلث، واژه مناسبی برای این منطقه نیست چون در واقع این منطقه یک بیضی (یا شاید دایرهای بزرگ) است. راس آن نزدیک برمودا و قسمت انحنای آن از سمت پایین فلوریدا گسترش یافته و از پورتوریکو گذشته، به طرف جنوب و شرق منحرف شده و از میان دریای سارگاسو عبور کرده و دوباره به طرف برمودا برگشته است. گفته میشود طول جغرافیایی کرانه غربی برمودا ۸۰ درجه است و روی خطی که شمال حقیقی و شمال مغناطیسی در آن روی هم منطبق هستند، قرار دارد. در این نقطه هیچ انحرافی در عقربه قطبنما محاسبه نمیشود اما نظر دیگری در این مورد وجود دارد که میگوید کرانه غربی برمودا ۶ درجه با مرکز تلاقی شمال حقیقی و مغناطیسی اختلاف درجه دارد. به هر حال ابهامات در مورد این مثلث شیطانی بسیار زیاد است.
مشاهدات و گزارشات از منطقه وحشت
همه روزه هواپیماهای متعددی بر فراز مثلث برمودا پرواز میکنند. کشتیهای بزرگ و کوچک در آبهای آن درحال تردد هستند و افراد زیادی برای بازدید به این منطقه مسافرت میکنند بدون آنکه اتفاقی بیفتد. از طرف دیگر در دریاها و اقیانوسها در سراسر دنیا، کشتیها و هواپیماهای زیادی مفقود شده و میشوند. پس چرا فقط مثلث برمودا از بقیه مناطق، تفکیک شده است. علت این است که اولا هیچ امیدی برای یافتن حتی اثر و نشانهای وجود ندارد ثانیا در هیچ منطقه دیگری چنین ناپدید شدنهای بیدلیل، بیشمار و نامعلوم روی نداده و به این خوبی ثبت نشده است.در بیشتر اتفاقات مثلث برمودا، اکثر هواپیماها در حالی ناپدید شدهاند که تماس رادیویی خود را با ایستگاههای مبدا و مقصدشان تا آخرین لحظه حفظ کردهاند یا برخی دیگر در لحظات آخر پیامهای غیرعادی مخابره کردهاند که حاکی از عدم کنترل آنان بر روی دستگاه و ابزارها بوده است و با چرخش عقربههای قطبنما به دور خود و تغییر رنگ آسمان اطراف به زردی و مهآلودی، آن هم در روز صاف و آفتابی و یا تغییراتی غیرعادی در آبها که تا لحظاتی قبل آرام بودهاند بدون بیان هیچ دلیل روشنی از چگونگی این وقایعاین پیامها رفتهرفته ضعیفتر و غیرقابل تشخیصتر شده و یا سریعا قطع شدهاند. دقیقا مثل اینکه چیزی ارتباط رادیویی را قطع کرده باشد.
حقیقت برمودا
دلایل منطقی و غیرمنطقی زیادی برای توجیه پدیدههای غیرطبیعی مثلث برمودا ارائه شده است که به بعضی از آنها اشاره خواهد شد.
آب و هوای استوایی
این منطقه از لحاظ اقلیمی، یکی از بحرانی ترین مناطق اقیانوسی دنیا به شمار میرود. همان طور که گفته شد، ممکن است در عرض چند دقیقه، توفانی عظیم در آن پدید بیاید؛ توفانی که میتواند هر هواپیما یا شناوری را در چند لحظه نابود کند. جالب است بدانید اکثر این توفانها حتی توسط ماهوارهها هم شناسایی نمیشوند.
دریانوردان آماتور
طبق آمارها از این منطقه بیش از هر جای دیگری درخواست کمک میشود (حدود ی هزار مورد در سال یا به عبارتی بیش از یی مورد در روز). اکثر این درخواستها از سوی ملوانان آماتور و غیرحرفهای است که با داشتن ذهنیت منفی از برمودا، هر پدیدهای را در این منطقه، پدیدهای ماورای زمینی میدانند.
زلزلههای زیرزمینی
هرچند تا به حال هیچ پدیده زمینی در این منطقه رسما ثبت و گزارش نشده است، دانشمندان زلزلههای زیادی را در کف اقیانوس در منطقه مثلث برمودا کشف کردهاند. این زلزلهها میتوانند در مناطق کم عمقتر باعث پدیدههای مخربی همچون سونامی شرق آسیا شوند.
جریان آب خلیج
این جریان اقیانوسی بسیار پرقدرت است و حتی گزارش شده که سرعت آن در برخی مناطق به پنج مایل بر ساعت هم میرسد.
این جریان برای اینکه قایقها را چندصد مایل به این طرف و آن طرف بکشاند، کافیست؛ خصوصا اگر خدمه کشتی برای مقابله با این جریان آمادگی قبلی نداشته باشند. این جریان در ترکیب با مغناطیس غیرمعمولی منطقه میتواند باعث هر پدیده پیشبینی نشدهای باشد.
تئوری حبابهای گازی
نظریه حبابهای گازی نظریهای عجیب، اما منطقی به نظر میرسد که از سوی برخی دانشمندان مطرح میشود. این دسته از دانشمندان بر وجود میزان بسیار زیادی هیدرات گازی در این منطقه اعتقاد دارند که این گازها باعث ایجاد چگالی زیادی در آب میشود و همین امر میتواند باعث بروز پیامدهای ناگواری شود.علاوه بر این نظریههای علمی، نظریات غیرمعقول و ماورایی زیادی هم در مورد اتفاقات برمودا ارائه شده است که بیشتر از سوی انسانهای خرافاتی عنوان و پذیرفته میشوند.برخی معتقدند موجوداتی فرا زمینی این منطقه را برای انتخاب نمونههای آزمایشگاهی خود که انسانها باشند، انتخاب کردهاند و هرچند وقت یک بار یک یا چند نمونه را با خود به فضای ماورای زمین میبرند. با این حال حتی همین انسانها هیچ گزارشی از دیده شدن بشقاب پرندهها منتشر نکردهاند.برخی دیگر میگویند مثلث برمودا محلی است که شهر گمشده آتلانتیس در آن قرار دارد، البته این نظریه هم در حد همان موجودات فضایی است و نمیتوان آن را باورپذیر دانست. در این مورد نظریات دیگری هم وجود دارد که همگی از نظر علمی غیرقابل توضیح هستند.
به هر حال تا روزی که علم انسان دانش محور، اسرار این مثلث شیطانی را حل نکند، ایدههای غیرعلمی ادامه خواهد داشت.
سیزده به در
یکی دیگر از آیین های نوروزی، آیین سیزده به در است. روز سیزدهم فروردین ماه، یعنی سیزدهمین روز نوروز را، "سیزده به در" می گویند و از مجموعه جشن هایی است که سر آغاز آن چهار شنبه سوری بوده، با نوروز به اوج خود می رسد و از آنجا که نوروز باید در جایی به اتمام برسد، در سیزدهم فروردین این جشن ها به پایان می رسند.
در ادبیات کهن ایران زمین، اعداد و ارقام دارای مفاهیم خاصی بوده اند که این مفاهیم هنوز در میان سنت های به جای مانده از آن زمان به چشم می خورند. اعداد سه، هفت و سیزده و بسیاری اعداد دیگر در ایران باستان مفاهیمی پیچیده از تأثیرات نجومی و پدیده های جاری در قرن ها و دوره ها به دنبال داشته اند. تأثیر این اعداد بر روی سنت های کهن ایران به حدی بوده است که جلوه برونی آن در هفت سین، هفت خوان رستم، هفت شهر عشق، هفت اورنگ و سیزده به در به طور روشن نمایان است.
سیزده به در یکی از سنت های رایج ایرانی است که از قدمتی بسیار برخوردار است. این سنت با فراگیری خود در کل پیکره اجتماعی ایران یک اسطوره معنایی در سطح وسیع اجتماعی به وجود آورده است.
در زمینه پیدایش نام "سیزده به در" در میان آثار به جای مانده از گذشتگان اتفاق نظر محسوسی به چشم نمی خورد، ولی باید اذعان داشت که روز"سیزده به در" دارای جایگاه خاص تاریخی در میان اهالی ایران زمین بوده است. تا آنجا که در زمینه تبار شناسی"سیزده به در" باید به اساطیر قدیمی بر جای مانده در ایران رجوع کرد.
در اساطیر ایران، عمر جهان هستی دوازده هزار سال آمده است و پس از این دوره جهان بسته می شود و انسانهایی که وظیفه آنها در جهان هستی، جنگ علیه اهریمن است با سپری شدن این دوازده هزار سال و ظهور سوشیانس، ناجی موعود، سرانجام به پیروزی و ظفر میرسند و در هزاره سیزدهم تحت راهنمایی سوشیانس در بهشت به زندگی خود ادامه می دهند.
به نظر می رسد عدد دوازده از بروج دوازده گانه گرفته شده باشد، که آگاهی نسبت به آنها می تواند نشان از وسعت دانش ایرانیان در آن زمان به علم ستاره شناسی داشته باشد.
به این ترتیب، در تقویم ایرانی، نخستین دوازده روز سال، "جشن زایش انسانها" ، تمثیلی از دوازده هزار سال زندگی و نبرد با اهریمن است و روز سیزدهم تمثیلی از هزاره سیزدهم و آغاز رهایش از جهان مادی است. به همین دلیل نیز، روز سیزدهم که در واقع نمادی از زندگی انسان در پردیس است، متعلق به ستاره باران انگاشته می شد، زیرا نزول باران بهاری باعث سرسبزی و طراوت زمین شده و نمایه ای از بهشت را به وجود می آورد. این اعتقاد در ایران باستان موجب می شد، سیزدهم نوروز، روز ویژه طلب باران بهاری برای کشتزارهای نومید، انگاشته شود.
رسوم این روز در ایران باستان متنوع است. در این روز، از دیر باز مردم ایران به دشت و صحرا می روند تا با شکست دیو خشکسالی، گوسفندی برای فرشته باران قربانی و بریان کنند تا این فرشته کشت های نومید را از باران سیراب کند. و یا رسم بوده است که سبزه سفره هفت سین را به نخستین رودی که از روستا یا شهر می گذشت بسپارند تا با پیوستن به مزارع و کشتزار ها به آنها رونق و برکت بخشد.
در تهران قدیم در روز سیزده به در، مردم نسبت به طبخ و مصرف دمی یا دمپختک باقالا که غذای اصلی محسوب می شد و سپس بلغور یا آش رشته اقدام می کردند. حبوبات و سبزیجات آش و بلغور در خانه پخته می شد و تنها در دشت و باغ، آب و رشته آن افزوده می شد. اما مرسوم بود که از قابلمه بزرگ آش رشته، حتی شده به اندازه یک پیش دستی یا نعلبکی به اطرافیان بخشیده می شد. زیرا معتقد بودند که ممکن است در آن میان، پسری نا بالغ، زنی حامله یا طفلی باشد که هوس کرده باشد. خوردن کاهو سکنجبین و چاقاله بادام از رسومات عصر سیزده به در است.
در ایران کنونی، در این روز همه خانواده ها به گردشگاههای خارج از شهر می روند و به گردش در گلزارهای زیبا و باغ ها می پردازند. کودکان و نوجوانان نیز با هم به بازی و ورزش های دسته جمعی می پردازند.
در این روز پسرها و دخترهای جوان به امید برآورده شدن آرزوها و یا یافتن همسری مناسب سبزه ها را گره می زنند. اعتقاد بر این است که وقتی گره سبزه ها باز شوند تمامی مشکلات حل می شوند و آنها به آرزوی خود می رسند. مرسوم است که هنگام گره زدن سبزه دخترها چنین زمزمه کنند: "سیزده به در، سال دگر، بچه بقل، خونه شوهر". در پایان روز، سبزه را به دور می اندازند، زیرا معتقدند که این سبزه تمامی دردها و بیماریها را در خود جمع نموده است. بنابراین دست زدن به سبزه دیگران موجب انتقال این مشکلات به فرد دیگری می شود.
در این روز از هر گوشه دشت و صحرا، صدای ساز و آواز مردان و زنان به گوش می رسد. همه شادی و پایکوبی می کنند و آنان که صدای خوشی دارند به آواز خواندن می پردازند.
چهارشنبه سوری
آخرین چهارشنبه قبل از حلول سال جدید را چهارشنبه سوری می گویند، که البته شب آن، یعنی غروب سه شنبه مهم است نه خود چهار شنبه. جشن چهارشنبه سوری یکی از مراسم بسیار جذاب و مفرح ما ایرانیان به شمار می آید. این جشن در قبل از تهاجم اعراب در بین نیاکان ما به جشن سوری مرسوم بود. سور به معنی سرخ می باشد و چون این جشن با برپا کردن آتش همراه است به این نام مرسوم گردید. آتش در بین ما ایرانیان مظهر نابودی تاریکی و سیاهی است. این دو واژه همان پلیدی و اهریمن هستند و روشنایی آتش پاکیزگی، طراوت، زندگی و سلامتی، سازندگی و پیشرفت را به همراه دارد. همچنین با کمک آتش و نور که سمبل های خوبی هستند افراد امیدوارند که راه خود را در آخرین شبهای تاریک سال پیدا کنند و به روزهای آغازین بهار برسند.
مراسم شب چهارشنبه سوری بطور اجمالی
همه کار به این منظور است که در این شب خوشی بیاید و غم برود.
جالب ترین و مرسوم ترین مراسم این شب برپاکردن آتش با بته و خار در سر گذرها، بر سر بامها و یا در حیاط خانه ها می باشد. افراد شرکت کننده در کنار آتش جمع می شوند و همراه با رقص و آواز یک به یک از روی آتش می پرند و جمله "سرخی تو از من، زردی من از تو" را تکرار می کنند، به این معنی که سرخی و تازگی و روشنایی آتش از آن من و زردی و مریضی و بدی من نیز از آن آتش، تا در آتش بسوزد و پاک شود. وقتی آتش سوخته و تمام شد، اگر در خانه مراسم انجام شده باشد، خاکسترها را جاروب نموده و جمع می کنند و می دهند یک نفر از خانه بیرون ببرد. در این موقع همه اهل خانه جمع شده، می پرسند: "کجا می روی؟"، می گوید: "کوچه". میپرسند: "چی چی می بری؟" می گوید: "درد و بلای اهل خانه". این شخص با خاکسترها بیرون می رود و در را بروی او می بندند. پس از آنکه خاکسترها را بیرون ریخت بر می گردد و در می زند. اهل خانه با هم می پرسند: "کی هستی؟"، می گوید: "منم". می پرسند: "از کجا آمده ای؟"، می گوید: "از عروسی". می پرسند: "چی چی آوردی؟" می گوید: "تندرستی".
مقارن غروب قبل از تشریفات جهیدن از روی آتش و گاهی هم بعد از آن باید کوزه ای شکسته شود. این رسم به این شکل انجام می شد که در یک کوزه کمی زغال (نشان سیاه بختی) و اندکی نمک (نشان شوری چشم) و یک سکه کم ارزش می گذاشتند و بعد از کمی رقص و دست به دست گرداندن این کوزه، نفر آخر آن را سر بام می برد و از آن بالا به پایین می انداخت. کوزه ای که شکسته می شد باید کهنه ترین کوزه ها باشد زیرا آن کوزه حامل غمهاست. خلاصه چون می شکست اهل خانه یک صدا می پرسیدند: "چه بود شکستی؟"، می گفت: "قضا - بلا". می گویند: "توی آن چه بود؟"، جواب می دهد: "توی آن غم و غصه".
دیگر سنت این زمان فال گوش است. بعد از جستن از روی آتش و شکستن کوزه قضا و بلا، فال گوش ایستادن شروع می شود. بعضی عقیده دارند که اگر شب چهار شنبه سوری فال بگیرند فالشان درست در می آید. از این رو به ویژه در گذشته ها اگر کسانی می خواستند فال بگیرند، سر چهار راه به نحوی که کسی آنها را نبیند در تاریکی و یا دالان خانه رو به قبله می ایستادند و به گفت و گوی عابرین گوش می دادند. اگر عابرین سخنانی امید بخش در مورد عقد، عروسی، معامله ای سود دار، خبر خوشی که شنیده اند و یا مژده ای که داده اند، بیان می کردند، به فال نیک گرفته می شد و نوید آن بود که سالی نیکو و پر از شادی و سرور در پیش است و اگر بر عکس از اختلاف، نزاع، مرگ، ضرر، ناخوشی و خبر های ناگوار گفت و گو می شد نشان این بود که سال نو سال نیکویی برای فال گیرنده است. رهگذران هم چون می دانند شب چهارشنبه سوری است سر چهار راهها مواظب هستند حرفهای امید بخش بزنند. دربعضی اوقات نیز زنان کاسه ای را بر می داشتند و به خانه این و آن می رفتند و با پول یا فلز یا شئ به کاسه می زدند که صدای تصادم شئ و کاسه شنیده شود و صاحبخانه با خبر گردد و بیاید دم در. وقتی صاحبخانه می آمد و آنها را می دید حرفی رد و بدل نمی شد. اگر صاحبخانه می رفت و برایشان شیرینی و آجیل می آورد نشان خیر و برکت بود و اگر نه بر عکس.
این عقیده نیز وجود دارد که ارواح گذشتگان افراد، در این روز دوستان و یاران خود را نظاره می کنند. بسیاری از مردم خصوصاً بچه های خود را در لباسی مخفی می کنند و در حالیکه با قاشق به ظرفی می زنند به در خانه ها می روند و مردم برای رفع بلا چیزی به آنها مژدگانی می دهند، به این سنت " قاشق زنی" می گویند . مردم برای اینکه آرزوهایشان به حقیقت بپیوندند به آنها انواع غذاها می دهند، بعضی از این هدایای مردم عبارتند است: سوپ، آجیل، میوه، پسته، مغز بادام، فندق، انجیر و کشمش.
بعضی ها برای اینکه گره از کار فرو بسته آنها گشوده شود، گوشه دستمال یا چهار قد یا چادر یا پیراهن خود را گره می زدند و می رفتند سر گذر در یک جای خلوت در تاریکی می ایستادند اولین کسی که از آنجا عبور می کرد خواه زن باشد خواه مرد یا بچه گره را جلو او می بردند بی آنکه حرفی دیگر بزنند می گفتند: "گره از کارم باز کن"، به کسی که این پیشنهاد شده واجب بود که گره را باز کند و برود. این گره گشایی به وسیله قفل هم ممکن است. در آن صورت باید گفت "کار بسته ام را باز کن ".
برای اینکه کارها خوب شود و زندگی رونق گیرد و مخصوصاً دخترهای دم بخت سفید بخت شوند اعتقاد بر این بود که باید شب چهارشنبه سوری وقتی که هوا کاملاً تاریک شده رفت به دکان عطاری، که اگر دکان رو به قبله باشد بهتر است. آن وقت باید یک پول به عطار نشان داد و گفت: "کندروشا برای کار گشا". البته عطار از جایش حرکت می کند که کندروشا بدهد، همین که عطار رویش را برگرداند باید فرار کرد. بعد به همین ترتیب باید از دکان دیگر "خوشبو" بخواهند باز فرار کنند. بعد از دکان سوم که حتماً باید رو به قبله باشد باید اسپند و کندر بخرند و ببرند به خانه با تشریفات لازم دود کنند تا از چشم بد در امان باشند و کار بسته شان باز شود.
رسم دیگر این بود که باید هفت دانه پنجاه دیناری برداشت و از هفت دکان عطاری رو به قبله اسپند و کندر خرید و همه را مخلوط کرد و در یک کیسه ریخت و به دیوار رو به قبله آویزان کرد. شب، همین که تشریفات دیگر تمام شد موقع چراغ روشن کردن از آن اسپند یک مشت در آتش باید ریخت. این کار باید به دست بزرگترین خانمی که در خانه هست، از نظر سن، انجام گیرد. او باید بچه ها را یکی یکی از میان دود اسپند بگذراند. قبل از ریختن اسپند در آتش باید آنرا دور سر همه اهل خانه گردانده و این ورد را بخواند: "اسپند اسپند دانه اسپند سی و سه دانه بترکد چشم حسود بیگانه. همسایه دست راستی، همسایه دست چپی، همسایه روبرو، همسایه پشت سر ... "
زنان شیراز در سابق عقیده داشتند که در شب چهار شنبه سوری باید حتماً به سعدیه رفت و در آب سعدیه آب تنی کرد. پیر زنانِ با نشاط قدیمی شیراز، در شب چهارشنبه سوری بزک نموده و مجلس عیشی رو به راه می کردند. در این مجلس از ترانه های قدیمی خوانده می شد و دایره نیز می زدند و همه ابراز سرور می کردند.
پس از ختم این تشریفات اهل خانواده گرد هم جمع می شوند وبه خوردن آجیل مشکل گشا شامل هفت نوع خشکبار و شیرینی می پردازند و به شادی و تفنن مشغول می گردند.
در پایان نیز، پس از خوردن آجیل اهل خانه دور هم می نشینند و فال می گیرند. فال با حافظ یکی از فال های شب چهار شنبه سوری است ولی بهتر آن است که با "بولونی" فال گرفته شود. در همه خانه ها از این شیشه ها یا کوزه های دهان گشاد که بولونی نامیده می شود هست. زن ها و دختر ها و بچه ها جمع می شوند، یک بولونی وسط می گذارند همه کسانی که در فال گرفتن شرکت کرده اند یک چیزی در آن می اندازند. یکی شانه سرش را، یکی انگشترش را، یکی گوشواره اش را، یکی دست بند و غیره. آن وقت به عده فال گیرها کاغذ چهار گوش درست می کنند و در بولونی می اندازند. یکی از دو بچه کوچک، که در دو طرف میز می نشانند، اشیایی را که توی کوزه است و دیگری یکی از آن کاغذ ها را بیرون می آورد. چیزی که در کاغذ نوشته شده فال خوشبختی صاحب آن نشانی است
برای دیگر کاربردها، علم (ابهامزدایی) را ببینید.
علمواژهای عربی از ریشه علم به معنای آموختن) ساختاری است برای تولید و ساماندهی دانش دربارهٔ جهان طبیعی در قالب توضیحها و پیشبینیهای آزمایششدنی. یک معنای قدیمیتر و نزدیک که امروزه هنوز هم به کار میرود متعلق به ارسطو است و دانش علمی را مجموعهای از آگاهیهای قابل اتکا می داند که از لحاظ منطقی و عقلانی قابل توضیح باشند. (بنگرید به بخش تاریخ و ریشهشناسی
محتویات
تاریخ علوم[ویرایش]
از عصر کلاسیک علوم به عنوان یک نوع دانش با فلسفه ارتباط نزدیکی داشتند. در دو کلمه علم و فلسفه در زبان انگلیسی به جای هم به کار برده میشدند. در قرن ۱۷ میلادی فلسفه طبیعی (که امروز علوم طبیعی نامیده میشود) به تدریج از فلسفه جدا شد. با این حال علم همچنان کاربردی وسیع برای توضیح آگاهیهای مطمئن در مورد یک موضوع داشت. به همین ترتیب هم امروزه در عصر مدرن همچنان برای موضوعاتی همچون و یا علوم سیاسی به کار میرود.
در عصر مدرن، علم معادل علوم طبیعی و فیزیکی به کار میرود، لذا محدود به شاخههایی از آموختن است که به پدیدههای دنیای مادی و قوانین آنها میپردازد. این هماکنون معنای غالب علم در کاربرد روزمرهاستاین معنای محدودتر از علم که خود بخشی از علم شدهاست، تبدیل به مجموعهای از تعریفهای قوانین طبیعت شده که بر مبنای مثالهای اولیهای همچون ، و قوانین حرکت نیوتن بنا شدهاند. در این دوره رایجتر شد که به جای فلسفه طبیعی علوم طبیعی به کار رود. در طی قرن نوزدهم میلادی کلمه علم بیش از پیش مرتبط ب مطالعه منظم دنیای طبیعت شد، شاملفیزیک، شیمی، زمین شناسی و زیست شناسی. این منجر به قرارگیری مطالعات تفکر انسان و جامعه در یک برزخ زبان شناسی شد. که در نهایت منجر به قرارگیری این مطالعات دانشگاهی در زیر عنوانعلوم اجتماعی شد. به همین ترتیب هم امروز قلمروهای بزرگی از مطالعات منظم و دانش وجود دارند که زیر سرفصل کلی علم قرار دارند، همچون علوم کاربردی و علوم صوری
به طور کلی اطلاعات مجموعهای از دادههای خام و پردازش نشدهاست. پردازش اطلاعات، تولید علم میکند، و علمی که روشش تجربی و نتایجش آزمون پذیر و موضوعش جهان خارج باشد، علم تجربیاست.
مفهوم دیگر علم در زبان فارسی[ویرایش]
علم در زبان فارسی به معنایی متفاوت و عام تر از معادل انگلیسی اش (Science) به کار میرود. در این مفهوم علم معادل هر نوعی از دانش (Knowledge) است. واژه علم در این مفهوم کلی شامل هر نوع آگاهی نسبت به اشیاء، پدیدهها، روابط و غیرهاست، اعم از اینکه مربوط به حوزه مادی و طبیعی باشد و یا مربوط به علوم معنا و ماوراء الطبیعه. در این تعریف قواعد روش علمی برای دستیابی به آن دانش الزامی نیست و علم شامل مجموعهای از آگاهیها، دانشها و معلوماتی است که انسان توانسته از طریق روشهای گوناگون تا به امروز به آنها آگاهی پیدا کند. اصطلاحاتی چون علم اخلاق، علم حدیث و علم ریاضیات نشان دهنده کاربرد این معنا از علم هستند.
در مقابل مفهوم علم بهطور خاص وجود دارد که معادل واژه انگلیسی Science است که از ریشه لاتینی «ساینتیا» به معنای دانستن گرفته شدهاست و متناظر با آن بخشی از دانش بشری است که از طریق روشهای تجربی حاصل شدهاست و قواعد علوم تجربی بر آن حاکم است.[۱۱]
علم از دیدگاه صوفیه[ویرایش]
- جواد نوربخش ( پیر سلسله نعمت اللهی و روانپزشک): صوفیه به علوم ظاهری و رسمی که شرط اصلی آنها تقلید و تکرار است توجهی ندارند، و علومی را اصیل می خوانند که از طریق صفای نفس و تهذیب اخلاق و گشاده دل حاصل می شود.
آنان معتقدند که علم ظاهری موجب شک و تردید می گردد و خود حجاب اکبر است، تنها علمی مفید فایده است که انسان را به حق نزدیک سازد، و لذا علم مورد نظر آنها، علم عشق و حال است، نه دانش قیل و قال
علم که از قلم آید از آن چه خیزد، علم آن است که حق بر دل ریزد.
علم آلت صید بنده است، زیرا به وسیله علم است که انسان به دام بندگی خدا کشیده می شود. [
علم چیست از ذره قافی کردنست |
تا ابد گردش طوافی کردنست |
- مثنوی مولوی:
علم و مال و منصب و جاه و قران |
فتنه آرد در کف بد گوهران |
- شاه نعمت الله ولی: علم در بدایت علم شرعی است حاصل به استفاده و تواثر، و در نهایت شهود حق ذاته بذاته، این را عین الیقین می خوانند و کمال مقام احسان می گویند.
شگفتی های آفرینش
حیوانات
فیل بالغ روزانه 220کیلوگرم غذا و200لیتر اب مصرف می کند
شتر مرغ در 3دقیقه 95 لیتر آب می خورد
در حال حاضر فقط در دنیا 25 هزار خرس قطبی وجود دارد
سرعت سریعترین حلزون 23 میلیمتر در ثانیه می باشد یعنی یک کیلومتر در 5شبانه روز
وزن کل موریانه ها ی ججهان 10 برابر وزن انسان ها است
در جهان بیش از 55 هزار گونه مورچه وجود دارد
بلند ترین صدا در بین موجودات برای مورچهای است که اگر انسان بشنود کرمی شود
هزار پا 10 نژاد متفاوت دارد وایکه هیچ کدام هزار پا ندارند و بیشترین پا را یک نوع نژادی دارد که تعداد پا هایان به 750 تامیرسد
خرس های پاندا 14 ساعت شبانه روز را صرف خوردن میکنند وجاتبتر از آنکه آنها فقط از گیاه بامبو {خیزرانی} تغذیه می کند
انسان
اثر لب وزبان ها کس مانند اثر اگشت او منحصربه فرد است
{4/1} یک چهارم استخان بدن افراد در پا هایشان قرار دارد
تولید مثل هیچ وقت متوقف نمی شود
رشد کودک در بهار بیشتر است
تنها قسمت بدن که خون ندارد قرینه ی چشم است
وجود مقدار یون کلسیم در نیمه ی چپ بدن به علت قرار گرفتن قلب در آن نیمه از بدن بیشتر است
قد انسان تا 20یا 25 سالگی گاهاًتا 40 سالگی بلند می شود ما زچهل سالگی به بعد قد انسان هر دو سال حدود شش میلی متر کوتاه می شود
ناخون های دست چهار برابر ناخون ها ی پا رشد می کند
دهان انسان روزانه یک لیتر بزاق تولید می کند
در هر شبانه روز تقریباً هیجده هزار لیتر خون در بدن به جریان می افتد واین کار عظیم به تنهایی قاب بر عهده دارد
اگر تمام رگ های خونی رادر یک خط بگزاریم تقریباً 97000 کیلومتر می شود
30 برابر مردمی که امروزه بر سطح زمین زندگی وی کنند در زیر خاک مد فون شده اند
.: Weblog Themes By Pichak :.